Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری صدا و سیما»
2024-05-03@10:44:26 GMT

ورود اسرا با دستان بسته به کاخ یزید

تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۹۱۰۸۷

به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، با ورود کاروان اسرا به شام مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آن‌ها آمدند، اسرا ابتدا به خرابه‌ای در شام برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود!

جزئیات ورود اسرا به شام  در تاریخ آمده است وقتی اسرا وارد شام شدند سر حسین (ع) را بر نیزه بلندی زده بودند و خولی آن نیزه را می‌کشید و به آواز بلند می‌گفت: «منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم» ام‌کلثوم با چشم گریان گفت: «ای دشمن خدا فخر می‌کنی به کشتن کسی که جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میکائیل ذکر خواب گوینده و اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتم‌الانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشرکین است».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
  سر‌های به نیزه شهدا در میان کاروان سر‌های جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از سر حسین سر علی اکبر را آوردند پس از او سر عباس بن علی بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفی بود بعد از او سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعی بود همین نحو سر‌ها را پشت سر هم وارد می‌کردند. پشت سر‌ها اسیران وارد شدند پیشاپیش آن‌ها زین العابدین بود.   مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آن‌ها آمدند، ابتدا به خرابه‌ای در شام برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود! به قولی همان روز و به قولی فردای آن روز ماموران یزید برای بردن اسیران به مجلس وی به خرابه آمدند و چنان شیونی در مرد و زن اسیران افتاد که ناله شان به آسمان رفت. آن‌ها را با زنجیر و ریسمان بیرون آوردند همه را به یک ریسمان بسته بودند. حضرت امام زین العابدین (ع) مى‏فرماید یکسر ریسمان به گردن من بود و سر دیگر به بازوى عمه‏ام زینب. هر وقت ما کوتاهى در رفتن مى‏کردیم کعب نیزه و تازیانه مى‏خوردیم زیرا که در میان خیل اسیران هم دختران کوچک بودند و هم زنهاى بلند قامت زن‌ها قدم‌ها را بلند و اطفال کوچک بر مى‏داشتند زن‌ها که مى‏ایستادند کعب نیزه و تازیانه مى‏خوردند صداى ناله ایشان بلند مى‏شد و، چون زنان و محترمات حرکت مى‏کردند اطفال به روى هم مى‏ریختند و روى زمین مى‏افتادند در این وقت سنگدلان و دژخیمان آن پلید با تازیانه و کعب نیزه بچه‏ها را از روى زمین بلند مى‏کردند و با این وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پیغمبر (ص) را وارد مجلس آن زندیق نمودند.  یزید دستور داده بود تا برایش تختی مرصع آراسته کنند، اشراف و سران کوفه به دربار او بیایند و مجلس عیش و نوش برای او پهن شود. بهترین لباس هایش را پوشیده بود.   ایمان یزید و بنی امیه به اسلام و مقدسات اسلام در مقاتل آمده که، چون اسرا را وارد شام کردند یزید در قصر خود در مکانى که مشرف بر «جیرون» (مکانى نزدیک مسجد اموى) نشسته بود، و کاروان اسیران و سرهاى شهدا را نظاره مى کرد، در همان حال صداى کلاغى را شنید و آن را به فال بد گرفت و چنین سرود:   «لَمّا بَدَتْ تِلْکَ الْحُمُولُ وَ أَشْرَقَتْ *** تِلْکَ الرُّؤُوسُ عَلى شَفا جیرُونِ نَعِبَ الْغُرابُ فَقُلْتُ: قُلْ أَوْ لا تَقُلْ *** فَقَدِ اقْتَضَیْتُ مِنَ الرَّسُولِ دُیُونی»؛ (وقتى که آن قافله‌ها پدیدار شدند و آن سر‌ها بر لبه جیرون نمایان گشت؛ در همان حال کلاغى بانگ برداشت، به او گفتم: چه فریاد بزنى و یا نزنى مهم نیست زیرا من طلب خودم را از رسول [خدا]گرفتم و انتقام کشته هاى بدر و احد و... را از او کشیدم)؛ و این یکى از دلائل روشن و اسناد مهم بر عدم ایمان یزید و بنى امیه به اسلام و مقدسات اسلام بود.   اوضاع سخت شام بر اهل بیت امام حسین اوضاع شام و جوّ آن براى اهل بیت علیهم السلام بسیار سخت و دشوار بود و آنقدر به امام سجاد و اهل بیت علیهم السلام در آنجا سخت گذشت که این بیت شعر از آن حضرت نقل شده است:   «فَیالَیْتَ لَمْ أَنْظُرْ دِمَشْقاً وَلَمْ أَکُنْ *** یَرانی یَزیدُ فِى الْبِلادِ أَسِیرُهُ» (اى کاش چشمم به دمشق نیفتاده بود و یزید مرا با این وضع در اسارت نمى دید). مرحوم محدث نورى قدس سره از دعوات راوندى نقل کرده: هنگامى که حضرت على بن الحسین علیهماالسلام را بر یزید وارد کردند یزید با حضرت سخن مى گفت و در صدد بود بهانه اى بدست آورد تا او را شهید کند. امام سجاد علیه السلام هم پاسخ مى داد در حالی که تسبیح کوچکى در دست داشت و آن را مى چرخانید. یزید گفت: این چه کارى است که من با تو سخن مى گویم و تو با تسبیح بازى مى کنى؟ یعنى مى خواست بگوید: ادب مجلس و سخن را رعایت نمى کنى.   حضرت فرمود: پدرم از جدم برایم روایت کرد که، چون نماز صبح را انجام مى داد تسبیح را بدست مى گرفت و مى گفت: اللهم انى اصبحت اسبحک و احمّدک و اهلّلک و اکبّرک و امجّدک بعدد ما ادیر به سبحتى؛ و تسبیح را با دست مى چرخانید و سخن مى گفت و کارش را انجام مى داد بدون آن که ذکرى بگوید و مى فرمود: چرخیدن تسبیح ذکر به حساب مى آید و آن امان است تا در رختخواب جاى گیرد و، چون در رختخواب مى رفت همین اذکار را تکرار مى کرد و تسبیح را زیر سر قرار مى داد و مى فرمود تا صبح تسبیح ذکر مى کند و من از جدم پیروى مى کنم. یزید گفت: با هر یک از شما سخن مى گویم پاسخى مى دهد که در گفتار پیروز مى گردد.   مرحوم طریحى در منتخب می‌نویسد: در این حال که اسراء را با سرهاى بریده در دارالاماره نگاهداشته بودند مروان حکم ملعون پیدا شد چشمش که به سر بریده امام (ع) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدکنان، پاى طرب کوبان از روى تکبر به اطراف دامن خود نظر مى‏کرد و ناسزا مى‏گفت و مى‏رفت ولى برادرش که مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى که آمد و چشمش به سر بریده آقا افتاد زار زار گریست و رو کرد به مردم و گفت: اى ظالمان شما که دیگر روى پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را نخواهید دید مگر آنکه گریبان شما را بگیرد و با شما مخاصمه کند، قسم به خدا دیگر در شهر نخواهم ماند و روى یزید را نخواهم دید. در میان ملاء عام در بین آن همه ازدحام سر‌ها را از نیزه‏ها فرود آوردند و طشتى از طلا حاضر کرده و سر بریده پسر فاطمه را در میان آن طشت نهادند و سایر سر‌ها را در میان طبق چیده و به حضور آن پلید بردند   ابو مخنف مى‏نویسد: سهل گفت من هم داخل آن جماعت شدم ببینم به سر مطهر امام (ع) چه مى‏رسد سر منور آقا را از نیزه بزیر آوردند در میان طشتى از ذهب گذاردند و روپوشى از پرده دیبقى بر روى سر مطهر امام انداختند. اول سر مطهر آقا را خوب شستند محاسنش را شانه زدند بعد رو ببارگاه نهادند امراء کوفه که همراه سر‌ها و اسیران آمده بودند سر‌ها را برداشته به حضور بردند و، چون وارد بارگاه شدند بعد از تعظیم سر امام (ع) را برده روى تخت مقابل یزید نهادند و سرهاى دیگر را هم به ترتیب چیدند بعد یزید از امراء کوفه واقعه کربلاء را پرسید.   ای پسر فاطمه چگونه دیدى ضربت دست مرا؟ بعضى از اهل خبر مینویسند: متکلم زجر بن قیس بود و برخى دیگر گفته‏اند متکلم شمر ملعون بود و حق آن است که همان زجر ملعون ابتداء به کلام کرد زیرا وى شخصى فصیح و بلیغ بود. سر امام مظلوم (علیه السلام) را در طبقى از طلا نهاده بودند و اولین سخن یزید ناپاک با آن حضرت این بود: چگونه دیدى ضربت دست مرا؟ یزید رو کرد به حضار مجلس و گفت این مرد تا زنده بود بمن افتخار مى‏کرد و میگفت پدر من بهتر از پدر یزید است اى مردم پدرش با پدر من در باب سلطنت و خلافت مخاصمه کرد خدا پدر مرا بر پدرش ظفر داد و، اما اینکه میگفت مادرم بهتر از مادر یزید بود این راست است و، اما اینکه میگفت جدم بهتر از جد یزید است البته هر که ایمان به خدا و اقرار به روز جزا دارد باید پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) را از همه کائنات بهتر بداند و، اما اینکه مى‏گفت خودم از یزید بهترم گویا این آیه را از قرآن نخوانده بود که مى‏فرماید: قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء الى آخر.   "خود را پادشاه اسلام میخواند و کفر میگوید" در دست یزید چوبدستى از جنس خیزران بود و به آن چوب دو لب قرآن خوان ابى عبدالله (علیه السلام) را از هم باز میکرد و دندانهاى حضرت را بیرون مىیانداخت بعد به لبهاى مبارک چوب می‏زد و اشعارى میخواند که کجایند آباء و اجداد و پیروان ما که در غزوه بدر حاضر بودند و در دست اصحاب محمد (ص) کشته شدند بیایند ببینند که چگونه تلافى به آل محمد (ص) کردم سرهاى اولادش را بریدم و کفر باطنى خود را ظاهر کردم مردم شامى حاضر بودند و این کفر‌ها را از یزید شنیدند رنگ رخسارشان تغییر کرد و گفتند:   خود را پادشاه اسلام میخواند و کفر میگوید بعلاوه چقدر جسارت با سر بریده می‏کند. از حالت اهل مجلس یزید را ترس گرفت گفت آیا مى‏شناسید این سر کیست این سر حسین بن على علیهما السلام است که افتخار مى‏کرد جد و پدر و مادرم از پدر و مادر یزید بهترند عم من و خال من بهتر از یزید است و خودم بهتر از یزیدم زیرا که دیدند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مرا بزانوى خود نشاند و در حق من فرمود حسین (ع) ریحانه باغ من و سید شباب جنت است در نسل و اولاد من پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) دعا کرده من اولى ترم از یزید باین امر ولیکن گویا حسین (ع) آیه را ملاحظه نکرده که خدا به هر که مى‏خواهد سلطنت بدهد مى‏دهد و از هر که مى‏خواهد بگیرد مى‏گیرد و او را قابل ندانست نداد و مرا لایق دید داد به همین دلیل شامیان احمق رام شدند و یقین کردند همین است که مى‏گوید و حال آنکه تاویل آیه مبارکه این نبوده و نیست بارى از کلام برخى این طور معلوم مى‏شود که چوب خیزران در دست آن پلید بود چنانچه رسم جبابره اینست چند نفر بودند که در مجلس یزید پلید زبان به شفاعت گشودند تا آن ناپاک جسارت به سر مطهر امام (علیه السلام) نکند و اغلب آن‌ها را یزید به قتل رساند   سخنان فاطمه بنت الحسین که اهل مجلس را نیز به گریه وا داشت سپس یزید پلید بانوان محترمه و کودکان را طلبید، ایشان آمدند و در مقابل آن ناپاک نشستند؛ و نیز در بحار فرموده: در آنوقت که اسیران را به حضور آوردند فاطمه دختر امام حسین (ع) از میان زنان فرمود: اى ظالم دختران پیغمبر را تا امروز کى اسیر کرده که تو کرده ‏اى از کلام فاطمه تمام اهل مجلس به گریه در آمدند. ضجه مردم با شیون زنان پشت پرده با ناله و افغان اسیران یک مرتبه بلند شد مجلس یک بقعه پر از گریه شد. مردم شام اسراى اهل بیت پیغمبر را از خوارج بحساب مى آوردند و یا اسراى رومى فکر مى کردند لذا مردى از اهل شام در مجلس یزید فاطمه دختر امام حسین علیه السلام را دید و از یزید خواست که این دختر را به او ببخشد. دختر ابى عبدالله علیه السلام از سخن مرد شامى لرزه بر اندامش افتاد صدا زد: عمه جان اوتمت و استخدم؛ یتیم شدم کم نبود حالا باید کنیزى کنم. سخنرانی حضرت زینب که لرزه بر اندام یزید انداخت زینب دختر على علیه السلام به مرد شامى پرخاش کرد و فرمود: دعوى دروغ کردى و پست‌تر از آنى که چنین خواهشى کنى که نه براى تو و نه براى امیرت جایز نیست یزید از گفتار زینب به خشم آمد و گفت: ادعاى دروغ مى کنى اگر بخواهم مى توانم. زینب فرمود: چنین نیست خدا چنین اختیارى به تو نداده است مگر آن که از دین ما خارج شوى و به دین دیگرى درآئى. یزید سخت خشمگین شد و گفت: این چنین با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دین خارج شدند! زینب فرمود: به دین خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدایت شده اید اگر مسلمان باشید. یزید گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا. زینب فرمود: تو امیرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحمیل مى کنى. یزید از سخن زینب خجالت کشید و سکوت کرد. مرد شامى دوباره سخنش را تکرار کرد و گفت: این دختر را به من ببخش.   یزید گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد؛ لذا زینب مظلومانه با این که در دست یزید اسیر است و حامى و پشتیبانى ندارد، اما با یک شجاعت بى نظیر و شهامت بى مانند بیاناتى ایراد مى فرماید که بینى یزید را به خاک مى مالد تا آنجا که مى فرماید: من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى کوبم و بسیار تو را توبیخ و سرزنش مى کنم، تو هر چه تلاش کنى و مکر و حیله بکار برى نمى توانى نام ما را از سر زبان‌ها بردارى. محبت ما را از دل‌ها خارج کنى و احکام دین را از بین ببرى، لیکن عار و ننگ کار تو هرگز و با هیچ آبى شسته نمى شود.   راستى عجیب شجاعانه، یزید را با خاک یکسان مى کند، آرى او دختر امیرمؤمنان على بن ابیطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پیامبر و دودمان او فرمود: یزید گمان مى کنى از این که همه راههاى زمین و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسیران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شویم و تو مورد عنایت الهى گردیده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته که این چنین باد به دماغ افکنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى کنى؟ چون مى بینى دنیا به کام تو است و کار‌ها بر وفق مرادت جریان دارد؟ و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست، آرام باش، به جهل و نادانى اتکا مکن، مگر گفته خدا را فراموش کرده اى: کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آن‌ها به خیر آن‌ها است بلکه به آن‌ها مهلت مى دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که براى آنان عذابى دردناک است.   اى پسر آزادشدگان آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آن‌ها دریده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزدیک چهره آنان را بنگرند. در حالی که مرد و محرمى ندارند تا از آن‌ها حمایت کند؟!  آرى چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسى که جگر پاکان را به دندان مى کشد و گوشت او از خون شهدا روئیده است و چگونه ممکن است از دشمنى با ما کوتاهى کند کسى که از روى بغض و کینه به ما نگاه مى کند؛ و با چوب خیزران بر لبان و دندان سید جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنین نگوئى که به خیال خود فتنه را با کشتن ذریه رسول خدا و ستارگان زمین ریشه کن کرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالی که آرزو مى کنى کاش فلج بودم و لال مى شدم و چنین جملاتى را نمى گفتم و چنان کارهائى را انجام نمى دادم، خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگیر و آن‌ها را که خون ما را ریختند مورد غضب خود قرار ده...   هر چند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید و اندوهم را افزون مى سازد لیکن باید تو را از این گردن فرازى فرود آورم و تو را کوچک سازم و بکوبم و توبیخ و ملامت بسیار گویم، هر چند چشم‌ها اشکبار و سینه سوزان است و چقدر شگفت آور است که افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شیطان کشته شوند. بیشتر بخوانید : اگر خدامی خواست مانع فاجعه ی عاشورا می‌شد   مکر خود را بکار گیر و کوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى یاد ما را از میان مردم محو و نابود کنى و احکام الهى را نمى توانى از بین ببرى، اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زیرا راى تو ضعیف و مدت زندگانیت کوتاه و جمعیت و همدستانت اندک و در روز قیامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است!   منبع: سایت مکارم، خبرگزاری دانشجو

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: تاریخ اسلام صلى الله علیه و آله و سلم علیه السلام مى فرماید مجلس یزید یزید گفت سر بریده اهل بیت سر مطهر سخن مى مى گفت مى کنى

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۹۱۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تظاهرات صهیونیست‌ها در تل آویو برای آزادی اسرا

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پیش از آغاز جنگ غزه نابودی حماس، آزادی اسرا و از بین بردن تهدید غزه برای این رژیم را ۳ هدف اصلی این جنگ عنوان کرده بود. با این حال، کابینه راستگرای نتانیاهو تاکنون به دلیل افراط گرایی که دارد از رسیدن به توافق برای آزادی اسرای خود ناکام مانده است. 

به گزارش الجزیره، هزاران معترض صهیونیست که خواهان آزادی اسرا از بند حماس هستند امروز (سه شنبه) در مقابل ساختمان وزارت جنگ رژیم صهیونیستی در تل آویو گرد آمده و اقدام به شعار دادن کردند. 

این تظاهرکنندگان از کابینه ائتلافی نتانیاهو خواستند توافق با جنبش حماس را نهایی کند؛ اقدامی که می‌تواند باعث آزادی اسرای صهیونیست در نوار غزه شود. 

خانواده اسرای صهیونیست و طرفداران آزادی آنها ماه هاست که با انجام تظاهرات گسترده، به دنبال تحت فشار قرار دادن کابینه نتانیاهو برای آزادی اسرا هستند. این امر به ویژه از آن جهت حائز اهمیت است که تاکنون شماری از اسرای صهیونیست طی عملیات ارتش اسرائیل در غزه جان خود را از دست داده اند. 

اکنون میانجیگران قطری و مصری با حضور مقامات صهیونیست و حماس در قاهره به دنبال رسیدن به توافقی جهت تبادل اسرا هستند. حماس به دنبال آتش بس دائمی در غزه به عنوان پیش شرط هر توافقی است، اما مقامات صهیونیست تاکید دارند چه با توافق و چه بدون توافق آزادی اسرا، عملیات در رفح برای نابودی حماس انجام خواهد شد.

باشگاه خبرنگاران جوان بین‌الملل خاورمیانه

دیگر خبرها

  • پیکر شهید فانی روی دستان مردم شهرستان طبس + تصاویر
  • تصویری غم‌انگیز از سقوط ارزش ریال در دستان گردشگر روس
  • ورود چهره‌های جدید و احتمال شکل‌گیری جریانات نوپا در مجلس
  • تصویر شهریار شاعر نامدار ایرانی بر دستان هواداران تراکتورسازی
  • کنترل حکشتی به زودی در دستان تامین‌اجتماعی؟!
  • وزیر خارجه فرانسه به قاهره می‌رود 
  • شرکت ۹ هزار و ۷۹۲ نفر در آزمون استخدامی آموزش و پرورش خراسان شمالی
  • دستان هنرآفرین دانش‌آموزی
  • تظاهرات صهیونیست‌ها در تل آویو برای آزادی اسرا
  • تنگنای معیشتی کارگران در سال ۱۴۰۳/ جامعه کارگری مخالف ورود مجلس به موضوع تعیین مزد است